جدول جو
جدول جو

معنی چک اول - جستجوی لغت در جدول جو

چک اول
دفعه ی اول، بار اول
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چکاوک
تصویر چکاوک
(دخترانه)
پرنده ای خوش آواز و کمی بزرگ تر از گنجشک که تاج بر سر دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از چکاوه
تصویر چکاوه
(دخترانه)
چکاوک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از چپاول
تصویر چپاول
غارت، یغما، تاراج، چپو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چنداول
تصویر چنداول
جمعی از مردم که در لشکرکشی ها دنبال سپاهیان حرکت می کردند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چغداول
تصویر چغداول
چنداول، جمعی از مردم که در لشکرکشی ها دنبال سپاهیان حرکت می کردند
فرهنگ فارسی عمید
(چَ وُ)
یکی از دهستانهای ششگانه بخش شیروان چرداول شهرستان ایلام که حدود آن بشرح زیر است: از طرف شمال و شمال باختر بکوه وردلان، از طرف خاور و جنوب باختر بدهستان خزل. موقعیت طبیعی کوهستانی است، هوای آبادیهائی که در دامنۀ ارتفاعات کوه وردلان واقعند معتدل و آبادیهائی که در طول جاده مالرو چرداول به بیجنوند واقع شده اند گرمسیر است. آب مشروبی دهستان از چشمه و رودخانه تأمین میشود و محصول عمده آن گندم، جو، حبوبات، برنج و لبنیات میباشد. شغل عمده اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان بافتن سیاه چادر و یکنوع شال سفید جهت لباس مردان است. قسمتی از سکنۀ دهستان در زمستان به گرمسیر نی خزل مرز عراق میروند. مرکز بخش در ده شباب از دهستان چرداول میباشد. این دهستان از 28 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده جمعیت آن در حدود 6500 تن است. قراء مهم دهستان عبارتند از: زنجیر، شاسرابله، کلگه بلند نسار و بدرآباد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ)
نوعی تفنگ شکاری که یک لوله دارد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ)
واحد پول در دوران قاجاریه معادل نیم شاهی، و شاهی یک بیستم قران است: یک پول جگرک سفره قلمکار نمیخواد. (یادداشت مؤلف). و رجوع به شاهی شود
لغت نامه دهخدا
(کِ اَوْ وَ)
متولد بسال 1208 میلادی او را جیم اول و فاتح نیز نامند. وی پادشاه آراگون بود (از 1231 تا 1276 میلادی)
استوارت. متولد بسال 1406 میلادی پادشاه اکس از 1423 تا 1437 م
لغت نامه دهخدا
(ظِلْ لِ اَوْ وَ)
هو العقل الاول لأنّه اول عین ظهرت بنوره تعالی و قبلت صوره الکثره التی هی شؤون الوحده الذاتیه. کذا فی اصطلاحات الصوفیه. (کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
(یِ اَوْ وَ)
اول، (سن...) پاپ مسیحی از سال 140 تا 155 میلادی مولد آکیه. وی به رّد و جرح دوطریقۀ مسمی به ’والنتین و مارقیون’ پرداخته و در زمرۀ ائمۀ نصاری درآمده است. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(خَطْ طِ اَوْ وَ)
حرف اول از حروف که الف باشد، عرش، مکۀ معظمه. (ناظم الاطباء) (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
(چَ وُ)
مأخوذ از ترکی گروه و جماعتی را گویند که از لشکر براه روند و فرودآیند. (از برهان). فوجی راگویند که برای حفاظت لشکر از پس لشکر می آید، بخلاف هراول. (از آنندراج) (از غیاث) (از ناظم الاطباء). پساهنگ. (ناظم الاطباء) ، ساقۀ فوج. (از آنندراج) (از غیاث). بترکی بمعنی ساقۀ لشکر است که بفارسی دمدار گویند. (از لغت محلی شوشتر نسخۀ خطی)
لغت نامه دهخدا
(چَ وُ)
گروهی و جماعتی را گویند که از پس لشکر براه روند و رانندۀ لشکر باشند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). چنداول. (برهان) (ناظم الاطباء). چغدل و چغدول. (ناظم الاطباء). و رجوع به چغدل و چغدول و چنداول شود
لغت نامه دهخدا
(پُ لِ اَوْ وَ)
امپراطور روسیه پسر کاترین دوم متولد در پطرسبورگ بسال 1754 میلادی وی از 1796 تا 1801 میلادی سلطنت کرد و بر اثر توطئۀ درباری کشته شد
پاپ از سال 757 تا 767 م
لغت نامه دهخدا
(حَ کَ اَوْ وَ)
سومین خلیفۀ اموی اسپانیا. از 180 تا 206 هجری قمری رجوع به تاریخ سلاطین اسلام لین پول و رجوع به حکم بن هشام شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از چند اول
تصویر چند اول
جمعی از مردم که در عقب لشکر های منظم حرکت میکردند حشر چریک
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی خوانسالار بکبکه: آمد و رفت، هیاهو، پرتاباندن پرتاب کردن، جنباندن، بر گشت کالا، نواریدن (صفت. اسم) مباشر تهیه غذا و آشامیدنی جهت شاهان و امیران، مامور سر رشته داری قشون که از جمله وظایف او پرداخت مزد سپاهیان و تقسیم غنایم بوده است (ایلخانان مغول و تیموری)، متصدی سر رشته داری که مامور تهیه غذا برای سکنه (مدرسه) و (خانقاه) بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در اول
تصویر در اول
در اول اولا مقابل در آخر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چنداول
تصویر چنداول
ترکی دمدار پساهنگ، خود جنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چکاوک
تصویر چکاوک
نوائی از موسیقی، نوعی پرنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چغداول
تصویر چغداول
ترکی دمدار مایه دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چکاوه
تصویر چکاوه
جل، نوایی از موسیقی
فرهنگ لغت هوشیار
گروهی و جماعتی را گویند که از پس لشکر براه روند و راننده لشکر باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خط اول
تصویر خط اول
نخستین وات، گواژ (کنایه) خدایخانه، تختگاه خدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظل اول
تصویر ظل اول
سایه نخست خرد یکم نخستین بر آینده از خدا زبانزد فرزانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک قول
تصویر یک قول
یک زبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکاول
تصویر اکاول
جمع اکول، پشته ها
فرهنگ لغت هوشیار
تاختن فوجی از لشکر جدا شده، تاختن گروهی از لشکر از مسافت دور بر سر گروه مخالف، غارت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چنداول
تصویر چنداول
((چَ وُ))
چندول. چندل، جمعی از مردم که در عقب لشکرهای منظم حرکت می کردند، حشر، چریک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اکاول
تصویر اکاول
پشته ها
فرهنگ واژه فارسی سره
کج و کوله
فرهنگ گویش مازندرانی
گوسفندی که چوپان اصلی همراه آن نبوده و نزد چوپان دیگری نگهداری
فرهنگ گویش مازندرانی
آب چکیده از ماست یا پنیر
فرهنگ گویش مازندرانی